پاکن هی میاد رو کاغذم .... طاق شده طاقتم
نشستم دم پنجره نگا میکنم ب اطرافم
مغزا درگیر مشکل اما همه علافن
پسر جوونی ک لنگ 20 میلیونه
یا پدرجوونی ک میخواد بچش زنده بمونه
یکی روزو شب سگ دو کلی دولاراس میشه
یکی نمیخواد حتی پیشونیش خیس بشه
ی ساک پول دسته ما ارزوی نسل ما
گوشه خیابون هنوز پی ارزوها
هییییی.....
دل کندم دل بریدم
از عشق گفتم از نفرت شنیدم
وینستون ماربارو موند کاپتان مرامشو بیشتر
زندگی تهش س حرفه مرگ اخر
از دل بگم از نفرت از چی بگم
چشام خشک نشدن هنوز خیسن
خسته از ادمای دورو از این پرده های پاره
مجنونی ک از نرسیدن ب عشقش ی عمر خوابه
خوشبختی رو از کجا ببینم؟؟
باید تیکه های پازل رو تنهایی بچینم
امان از این عمر باقی
اونم رفت و پیوست ب دیار باقی
من خسته و دپرس با نا امیدی
خوبه ک تو هنوز بیت فان گوش میدی
حق گردن کسی ندارم نمیگم داشتی
ی عمر گذشت با حساب سر انگشتی
ک امروز رفت و ی روز دیگ هستش
تو طالع ما اینجوری بوده رسمش
من پیاده هنوز رو کلمات سوارم
هنوز درگیر تنهاییه شبامم
زندگی از خودیه خودیش ک چرته
عصاب خورد کنیه این ادمای sertegh
MOJTABA WERST.